خاطره سزارین در بارداری با فشار خون بالا
خاطره سزارین در بارداری با فشار خون بالا
نوشته :
1398/2/24

دکترم به خاطر فشار خون بالا و دیابت در بارداری تصمیم به سزارین گرفت . من دوران حاملگی بسیار سختی رو گذروندم.

من دوران حاملگی بسیار سختی رو گذروندم 😰
بدلیل کدورت بین مادر و همسرم با اطلاع از بارداریم اول از همه بجای ابراز خوشحالی از مادرم مورد بی مهری قرار گرفتم دوماه اول بارداری مادرم فقط در تلاش این بود که من و همسرم رو راضی به کورتاژ بکنه که در آخر موفق نشد 😕
من ٩ ماه بارداری رو دور از خانواده، همراه همسرم با مشکلات زیادی مثل فشار خون بالا و دیابت بارداری که منجر به تزریق انسولین شده بود گذروندم، یادمه پسر عزیزم ٤ شبانه روز اصلا تکون نمیخورد هر چی به توصیه دکتر شیرینی و آبمیوه میدادیم بهش فقط خواب بود و اصلا تکونی نداشت.
خداروشکر انگار خودش رو آماده میکرد برای روزهای اینده که فوتبال بازی کنه wink
بدلیل مشکلاتی که داشتم فشار خون بالا و دیابت بارداری دکترم تصمیم گرفتن که من سزارین بشم.
من تو بیمارستان نیمه خصوصی سزارین شدم با قیمتی مناسب دکتری بسیار مسئول و کادری که اصلا از مهربونی و همدردیشون هرچی بگم کم گفتم heart
دکترم گفته بود ٦ صبح بیمارستان و ٨ صبح اماده باشم برای سزارین واقعا میترسیدم.
اینقدر که دم اتاق سزارین موقع خداحافظی به همسرم گفتم اگر برنگشتم پسرم رو به کسی ندیا crying
بعد خداحافظی کردیم و من وارد قسمت اتاق های عمل شدم ، اونجا بود که همه میگفتن چه مادر خنده رویی و اسمم رو پرسیدن و همه برام آواز میخوندن 😱
وارد اتاق عمل شدم و با اینکه داشتم از ترس سکته میکردم سعی کردم قوی باشم.
بخاطرسن بالایی که داشتم خیلی میترسیدم که دیابت واسترس های دوران بارداری اثر منفی روی پسرم گذاشته باشه خلاصه متخصص بیهوشی من رو تو حالت خاص تزریق داروی بیحسی قرار داد و آمپول رو تزریق کرد و جراحی شروع شد 👩🏼‍⚕️
راستش انقدر کادر اتاق عمل مهربون بودن و یکی اهنگ میخوند یکی داشت از من و زایمانم با دوربینم فیلم میگرفت و یکی دستم رو گرفته بود من ترسم رو کامل فراموش کرده بودم فقط یک لحظه یه درد زیاد به اندازه یه آخ گفتن طولانی و بعد صدای گریه پسرم ...👶🏻
یادمه از هیجان زیاد پرسیدم خوشگله که جراحم گفت ما خوشگلی ملاکمون نیست ولی ماشالا سالمه.
بعد پسرم رو کمی تمیز کردن و آوردن لپش و چسبوندن بهم واااای که چه حال خوبی بود 😌
تمام اون ٩ ماه انسولین زدن ها، آزمایشات قند، فشار بالا و دردهای وحشتناک همه فراموش شدن.
زایمان سزارین عمل خیلی آسونی نیست ولی با وجود یک جراح خوب کمترین درد رو آدم مجبور به تحملش میشه.
من خودم خیلی جون عزیز هستم ولی با وجود سزارین شدن و کدورت ها فردای روز سزارین با توکل به خدا از بیمارستان همراه پسرم و همسرم راهی منزل خودم شدم. از قبل هم برای ١٠ روز غذا پخته بودم و گذاشته بودم فریزر.

نوشته :
به اشتراک گذاری مطلب :