تجربه خارش همراه با تاول در اواخر بارداری
تجربه خارش همراه با تاول در اواخر بارداری
نوشته :
1398/2/21

من زایمان طبیعی دوست داشتم. در زمان زایمان تا درد نداشتم ورزش میکردم و همین که دردام شروع میشد مدام نفس عمیق میکشیدم.

من بارداری نسبتا خوبی داشتم. تا اینکه تو هفته 35 بارداری دستام شروع به خارش گرفت و وقتی میخاروندم جاهاش پر از دونه های ریز میشد... یک روز همین جور گذشت فردای اون روز یک دستم کامل تا بالا خارش گرفت و پر از دونه شد. البته من میدونستم خواهر شوهرم توی بارداری حساسیت به جفت گرفته و کل بدنش خارش گرفته و تاول زده😐 (خارش پوست در بارداری)

احتمال میدادم منم اینجور شده باشم برای همین دکتر نرفتم... دوباره فرداش روی پاهامم خارش گرفت و دونه شد. دیگه خارش ها غیر قابل تحمل شده بود. تا اینکه کل پاهامم شد و دستم دونه هاش به تاول تبدیل شد😫

دکتر رفتم و کلی آزمایش دادم بهم گفتن چیزی نیست و آزمایش کبدت هم خوبه فقط یه چیز چندش آوری هست که باید تحمل کنی تا زایمان. نه برای تو خطری داره نه بچه 😊. ولی دیگه خسته شده بودم. اینقدر خارش داشت که نمیتونستم تحمل کنم. حتی پمادی که دکتر داده بود هیچ تاثیری نداشت. شوهرم از بس من گریه میکردم بیچاره پاهام رو با آبغوره میشست ولی دریغ از یه ذره اثر گذاری...

وقتی به هفته 36 بارداری رسیدم کل بدنم حتی لابلای انگشتام تاول زده بود دیگه شوهرم گفت برو بیمارستان بستری شو تا دکتر خودت بیاد و شاید ختم بارداری برات اعلام کنه.

من زایمان طبیعی دوست داشتم ولی با این مشکل دیگه برام مهم نبود فقط میگفتم از شر این خارش ها خلاص بشم هرچی شد من راضیم😪. وقتی رفتم بیمارستان تعطیلی های ۱۵خرداد بود و دکترم رفته بود مرخصی😭 ولی ماما اجازه نداد برگردم خونه. و وقتی دستام رو دید گفت سریع بستری شو. بستری شدم و توی بیمارستان آزمایش و سونو دادم و تحت نظر بودم.۱۷خرداد بود و پنجشنبه. بهم گفتن دکتر شنبه میاد.

جمعه شب، شب ۲۱ رمضان بود. تلویزیون رو روشن کردم همراه با تلویزیون قرآن به سر گذاشتم و کلی گریه و التماس که خدایا دکتر فردا ختم بارداری رو اعلام کنه... وقتی خوابیدم یه ذره کمر درد داشتم ولی چون شدید نبود محل نگذاشتم و خوابیدم. صبح از خواب بیدار شدم و منتظر دکتر بودم. ساعت شش بود که یکدفعه حس کردم یه چیزی توی دلم افتاد پایین و کل تخت خیس شد.

من که ترسیده بودم سریع زنگ پرستاری رو زدم وقتی اومدن گفتن ببرینش اتاق زایمان. کیسه آبش پاره شده😶. من ترسیده بودم. دکترم قرار بود ساعت ۷ بیاد. وقتی وارد اتاق زایمان شدم دکترم رسید و گفت نترس. بچت کامله و خودش داره به دنیا میاد😍. یه کم آروم شدم و اونجا کلی با پرستارها همکاری میکردم تا زودتر زایمان کنم.

تا درد نداشتم ورزش میکردم و همین که دردام شروع میشد مدام نفس عمیق میکشیدم. تا اینکه ساعت ۱۲و ۲۰ دقیقه ظهر و در تاریخ ۱۹خرداد گل دخترم بدنیا اومد و خیلی حس قشنگی بود وقتی بغلش گرفتمheart

نوشته :
به اشتراک گذاری مطلب :